مروی کوتاه بر زندگانی غواص شهید حسین شاکری نوری
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
(وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا .)و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند. ( آیه69سوره نساء )
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
( حافظ )
بسیجی غواص شهید حسین شاکری نوری
از نیروهای جسور و جان برکف اطلاعات و عملیات گردان همیشه خط شکن حضرت علی اصغر (ع){ حضرت ولیعصر (عج) }استان زنجان در عملیات پیروزمند و افتخارآفرین والفجر هشت ( بهمن ماه 1364 ـ اروند رود ـ آزاد سازی بندر فاو عراق )
مروی کوتاه بر زندگانی کوتاه ، اما پرثمر غواص شهید حسین شاکری :
فدائی مخلص انقلاب و حضرت امام(ره) شهید دلاور حسین شاکری در بیست و هشت مرداد ماه 1345 در یکی از محله های قدیمی تهران چشم به جهان هستی گشوده و بعد از چندی بدلیل شغل پدر مجبور به نقل مکان به شهرستان زنجان می شوند، حسین مشغول تحصیل در دوره پنجم ابتدائی می باشد که نم نم و آهسته نوای دلنشین و شورانگیزانقلاب اسلامی در زنجان به صدا درآمده و جوانان و نوجوانان پرشورو بی باک شهر هم دسته ، دسته به سیل خروشان انقلاب پیوسته وکم کم سرهرکوچه و محله معرکه ای برپا کرده و جانانه و جان برکف مشغول مبارزه با ایادی ومزدوران دژخیمان پهلوی میشوند،حسین هم که درتقدیرش چنان آمده بود که باید از جمله سربازان و فدائیان حضرت امام (ره) باشد،( نشان به آن نشان که حضرت امام (ره) درسال 1345 هنگامه تبعیدشان درجواب کسی که با تمسخر ازیاران و نیروهاش می پرسد، می فرماید:سربازان من هنوزدرداخل شکم مادرشان می باشند! ) با شنیدن نام خمینی (ره) وآشنائی با افکار و آرمانهای پاک و خدایش ، چنان مست و مدهوش انفاس پاک و الهیش میشودکه بی اختیارتمام هستی و زندگی خود را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود مشغول خدمت و فداکاری در راه انقلاب میشود .
با پیروزی انقلاب اسلامی دربهمن ماه 1357 حسین هم مثل تموم بچه های باغیرت زنجانی مشغول حراست و پاسداری از مردم و انقلاب شده و شبهای زیادی را در سنگرهای احداث شده درسرکوچه ها تا صبح بیدار مانده و با چوپ و چماق نگهبانی میدهد و روزها هم با حضور فعالانه و مستمردر تظاهرات و اجتماعات سیاسی صادقانه و مخلصانه در راه پیشبرد اهداف حضرت امام (ره) وانقلاب کوشش میکند،با شروع غائله کردستان و آغاز درگیریهای خیابانی تمام کشور را آشوب و فتنه در برگرفته و زنجان هم که در طول انقلاب یکی از فعال ترین و سیاسی ترین شهرهای کشور به شمار میرود و به گفته خیلی ها پایگاه دوم سازمان منافقین به شمار می آمد به کانون درگیریهای شدیدوطولانی نیروهای حزب الهی با ایادی گروهکهای ضد انقلاب و کمونیست تبدیل میشود .
حسین که اونروزها محصل دوره راهنمائی بود و فقط 13 بهار از عمرش میگذشت با دیدن اوضاع وخیم انقلاب ،مردانه پا به میدان نبرد با مزدوران جیره بگیر شرق و غرب نهاده و دلیرانه در مدرسه و خیابان در مقابل شان سینه سپرکرده و بی ادعا و گمنام مشغول پاسداری از انقلاب و ارزشهای والاش میشود، سالهای 1359و1360 در اوج درگیریهای خیابانی مابین چهارراه انقلاب وسبزه میدان زنجان جولانگاه گروهکهای ضد انقلاب و کمونیست همچون پیکاروفدائیان خلق و توده و منافقین وطن فروش بود و همه روزه بعدازظهرهادرگیریهای بسیار شدیدو خونینی مابین بچه های حزب الهی و ایادی مزدورآنان رخ میداد که حسین هم همچون سربازی کوچک ! اما درعین حال جسور و جان برکف درآنها شرکت کرده و در اکثر مواقع با پاره کردن اعلامیه های تفرقه انگیز و روزنامه و هفته نامه های سراسر کذب آنان زمینه آغاز درگیریها را فراهم می نمود.
حسین درآن روزهای سخت و دشوار انقلاب در کمال گمنامی چنان دلیریها و شجاعتهای از خود نشون میدهد که خاطرات دلاوریهاش هیچگاه از یاد همرزمان باقی مانده از آن روزها پاک و فراموش نشده و نخواهد شد .
با آغازجنگ تحمیلی حسین هم مثل تمام نوجوانان باغیرت و میهن پرست ایران اسلامی ، کوله بارجهاد برداشته و چندین بار برای اعزام به جبهه اقدام میکند،اما بدلیل پائین بودن سنش از بردنش امتناع کرده وحسین هم عاقبت از التماس وخواهش خسته شده و با دستکاری شناسنامه و بالا بردن سن خودش، با کلک و تقلب موفق به حضور در جبهه میشود و چون سرپرشور و نترسی داشت در اکثر عملیاتها بعنوان نیروی خط شکن حضورپیدا کرده و به گفته اکثریت همرزمان همشیه هم با کمال میل و اشتیاق داوطلب کارهای بسیارسخت و ماموریت های واقعا خطرناک میشود .
حسین درعملیات بدر( شرق دجله ـ اسفند1363) بشدت زخمی شده و چنان دچار موج گرفتگی میشودکه چندماه تحت درمان قرار میگیرد وبعداز بهبودی هم دکترهای روان پزشک اکیدأ بهش سفارش وتاکید میکنند که از حضور در محلهای پرسروصدا و شلوغ و بخصوص جبهه و میادین نبرد پرهیزکنه و همیشه هم سعی کنه هرجوریه شاد و خندان بمونه!؟ خودش میگفت که چندروزی با اصرار فراوان خانواده مجبور به رعایت سفارشات دکترا شدم،اما هرچه کردم اصلا نتونستم فکر جبهه و روزهای خوش شو ازذهنم خارج کنم و عاقبت هم اونقدر دلتنگ جنگ و بچه های همرزم شدم که بی اختیار همه قول و قرارها را فراموش کرده و در میون التماس بی اندازه خانواده رهسپار جنوب شدم و به همه شون هم قول صد در صد ومردانه دادم که حتمأبند دوم سفارش دکترها را رعایت کنم و همیشه با شادی و خنده روزگارسپری کنم!.
حضور دوباره حسین در جبهه مصادف با ایام آماده سازی یگانها برای حضور در عملیات والفجر هشت میشود و گردان حضرت علی اصغر(ع) زنجان از طرف لشگر 31 عاشورا بعنوان گردان خط شکن غواص در نظر گرفته میشود و عده ای از رزمندگان نترس و باسابقه گردان و چند نفرازنیروهای کادر فرماندهی برای اطلاعات و عملیات غواصی انتخاب و در شهر تبریز آموزش غواصی و مراحل شناسائی را طی میکنند که حسین هم با اصرارفراوان یکی ازآنها میشود.
اوایل زمستان 1364 رزمندگان گردان حضرت علی اصغر(ع) زنجان بعد از یه مرخصی کوتاه و چندروزه به منطقه برگشته و درکمال بی خبری وحفاظت به مکانی بنام نقطه نامعلوم در کناره رودخانه کارون منتقل میشوند و بلافاصله هم آموزشهای سخت غواصی و آب و خاکی آغازشده و در عرض 45 روز وشب چنان بلائی سر بچه ها آورده میشود که هرکدام برای خودش یه غواص حرفه ای و نترس میشه، خلاصه شب عملیات فرا میرسد و حسین بعنوان راهنمای دسته غواصی شهید مجید آهومند هدایت نیروها به آنطراف رودخانه وحشی اروند را بر عهده میگیرد و بعد از رسیدن به موانع دشمن بدلیل انفجار مین منور نیروهای غواص شناسائی شده و بناچار مجبور به درگیری با مزدوران بعثی میشوند و در نبردی نابرابر و نزدیک یک به یک به شهادت رسیده و پیکر پاک و غرق خون شون در آب خروشان اروند غوطه ور میشود .
حسین هم که سرستون نیروهای غواص بود ، بلافاصله هدف رگبار تیربارهای دشمن قرار گرفته و با اصابت چندین گلوله در نزدیکی اسکله چهار چراغه عراق به شهادت میرسد و بعد از سالها تلاش و زحمت وفداکاری مخلصانه در راه اسلام و انقلاب به آرزوی دیرین خود رسیده و با پیکری خونین و پاره وپاره تا عرش الهی عروج کرده و روح پاکش درجوار نعمت و رحمت خداوند هستی گستر ومهربان آرام میگرد . ( یاد و نامش برای همیشه تاریخ جاوید و پاینده باد )
عاشقان را از جمالش، روز بازار امشب است
لیلة القدری که میگویند پندار امشب است
حلقهها، بین بسته، جانها، گرد رخسارش چو زلف
قدسیان را نیز گویی روز بازار، امشب است
( سلمان ساوجی )
با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته
و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عج) دعا کنیم .
(با التماس دعا )
ادامه مطلب